Cieli Di Amore

ساخت وبلاگ

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

Cieli Di Amore...
ما را در سایت Cieli Di Amore دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cielidiamoreo بازدید : 193 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 1:10

داشتم به این فکر میکردم که، ما در ذهنمان فکر می‌کنیم، تصور می‌کنیم. اما خود این فکر ها چی هستند؟ فکر بودن چگونه است؟آیا فکری که او را آفریدیم، خودش ذهن ما را به جاهای دیگر نمی‌کشاند؟ یعنی توی اراده‌ی ما دخالت نمی‌کند؟ آیا مطلقاً این اراده ی ماست که استمرار دارد؟ یا یک چیزی سکان را به دست می گیرد و می‌رود؟آیا این فکر خودش تثبیت نمی‌شود و روی فکر های بعدی اثر نمی‌گذارد؟ که البته می گذارد، و آیا این خدشه در اراده ی محض نیست؟داشتم فکر می‌کردم که اگر ذهن، هویتی مستقل از ما داشته باشد / یا پیدا کند چه؟ و اگر این ذهن به جنگ با ما به پا خیزد؟یعنی مخلوقی که به وجود آمده بود بزند زیر میز و نفی کند همه چیز را، بخواهد که خالق را بکشد. یا حتی برای این خالق کشی قصد و اراده نکرده باشد، بلکه طبیعتش و حیاتش توی همین باشد؟ همانطور که حیات ویروس و انسان علیه همند...؟آنوقت من، منی که زندگی و حیاتم هیچ جایی بیشتر از توی ذهنم نیست، با ذهنی مواجه می‌شوم که علیه من است. آنوقت چه کاری از من بر می‌آید؟احساس می کنم ذهن من علیه من است و نمی‌دانم این تئوریزه کردن ها چقدر مسخره یا درست است.من فقط احساس می کنم ذهنم به سراغ خاطراتی می‌رود که من را بیازارند، عمداً.گویی که در هر چیز به دنبال درد می‌گردد و آن را از جان هر چیزی بیرون می‌دوشد. یک پارچ آب معمولی هم می تواند روزی سبب شود ذهن من به جایی برود که مقصد نهای Cieli Di Amore...
ما را در سایت Cieli Di Amore دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cielidiamoreo بازدید : 197 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 1:10

دوستان عزیزی که لطف میکنید کامنت میزارین ، خیلی متشکر میشم وبلاگ ، ایمیل یا یه نشانی از خودشون به جا بزارن که بتونیم بعدا باز هم ارتباط برقرار کنیم.متشکرم.While like a giant, proud and happy,I take my baby in my arms, fragile, innocent, and aliveAnd like a little bird he's pushing against my chestAbandoned, quiet and safe, for an instant, almost sweetlyMy destiny appears to me like a dreamAnd I see myself, old and surrendered,Seated there near the coal fire ,Waiting for the evening with the anxiety of a child,Just to see him coming back homeWith the gift of his smile, of his words and kindnessIt's like a promise that can solve the enormous joyOf one of his caressesThen I wake up and I have already forgottenBut inside of me the kid's trapped soul advises meThat his new bo child is already more important to methan that of my own life....... and stood before him for a whileHe opened his hand and then I touched his nose ,I embraced him and the world tued over ...everything around us, then flourished .And so I stood still for a while ...He opened his hand and then touched my nose touched the mouthThe world goes with the breath of angels ...I embraced him and the world tued over Cieli Di Amore...
ما را در سایت Cieli Di Amore دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cielidiamoreo بازدید : 179 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 1:10